کد مطلب:2492
شنبه 1 فروردين 1394
آمار بازدید:993
درس هفتم
از اینجا بحث " تصدیقات " آغاز می شود . اول باید قضیه را تعریف
كنیم و سپس به تقسیم قضایا بپردازیم و آنگاه احكام قضایا را ذكر كنیم .
پس در سه مرحله باید كار كنیم : تعریف . تقسیم . احكام .
برای این كه قضیه را تعریف كنیم مقدمه ای باید ذكر كنیم كه مربوط به
الفاظ است :
گر چه منطق سروكارش با معانی و ادراكات ذهنیه است و مستقیما كاری با
الفاظ ندارد ( بر خلاف نحو و صرف كه سروكارشان مستقیما با الفاظ است )
و هر گونه تعریف یا تقسیم یا بیان حكمی كه می كند مربوط به معانی و
ادراكات است ، در عین حال گاهی منطق ناچار است به پاره ای تعریف و
تقسیم ها درباره الفاظ بپردازد .
و البته تعریف و تقسیم هایی هم كه منطق در الفاظ به كار می برد به
اعتبار معانی آن الفاظ است ، یعنی آن الفاظ به اعتبار
معانی خودشان به گونه ای تعریف می شوند و تقسیم هایی بر آنها وارد می شود .
در قدیم معمول بود كه به نوآموزان منطق این بیت فارسی را می آموختند :
منطقی در بند بحث لفظ نیست
لیك بحث لفظ او را عارضی است
در اصطلاح منطقیین هر لفظی كه برای یك معنی وضع شده باشد و مفید معنی
باشد " قول " خوانده می شود .
علیهذا تمام الفاظی كه ما در محاورات خود به كار می بریم و مقاصد خود
را به یكدیگر تفهیم می كنیم " اقوال " می باشد ، و اگر لفظی فاقد معنی
باشد آن را مهمل می گویند و قول خوانده نمی شود . مثلا لفظ " اسب " در
فارسی ، قول است زیرا نام یك حیوان خاص است ، اما لفظ " ساب " قول
نیست زیرا مفید معنی نمی باشد .
قول بر دو قسم است : یا مفرد است یا مركب . اگر دارای دو جزء باشد و
هر جزء آن بر جزء معنی دلالت كند آن را مركب خوانند و اگر نه ، مفرد .
علیهذا لفظ " آب " مفرد است اما لفظ " آب هندوانه " مركب است
. یا مثلا " اندام " مفرد است اما لفظ " درشت اندام " مركب است .
مركب بر دو قسم است : یا تام است یا ناقص . مركب تام آن است كه
یك جمله تمام باشد ، یعنی بیان كننده یك مقصود كامل باشد به طوری كه
اگر به دیگری گفته شود ، او مطلبی را درك كند و به اصطلاح صحت سكوت
داشته باشد و حالت انتظار
باقی نماند . مثل آنكه می گوییم : زید رفت . عمرو آمد . یا می گوییم : برو
. بیا . آیا با من می آیی ؟ همه اینها جمله های تام اند و مركب تام نامیده
می شوند . اما مركب ناقص بر خلاف این است ، كلامی نیمه تمام است ،
مخاطب ، از آن معنی و مقصودی درك نمی كند . مثلا اگر كسی به كسی بگوید :
" آب هندوانه " و دیگر چیزی نگوید ، طرف ، از این دو كلمه چیزی
نمی فهمد و انتظارش باقی است ، خواهد پرسید : آب هندوانه چی چی ؟
گاهی ممكن است به اندازه یك سطر و بلكه یك صفحه كلمات پشت سر
یكدیگر واقع شوند و در عین حال یك جمله تمام و یك قضیه كامل نباشد .
مثلا اگر كسی بگوید : " من امروز ساعت 8 صبح ، در حالی كه شلوار پوشیده
بودم ، و كت نپوشیده بودم ، و به پشت بام خانه خودمان رفته بودم ، و به
ساعت خود نگاه می كردم ، و آقای الف كه رفیق من است نیز همراه من بود .
. . " با همه این طول و تفصیلات ، یك جمله ناقص است . زیرا مبتدایی
ذكر كرده بدون خبر . ولی اگر بگوید " هوا سرد است " با اینكه سه كلمه
بیشتر نیست ، یك جمله تمام و یك قضیه كامل است .
مركب تام نیز به نوبه خود بر دو قسم است : یا خبر است و یا انشاء .
مركب تام خبری آن است كه از واقعیتی حكایت می كند ، یعنی از امری كه
واقع شده است یا واقع خواهد شد یا در حال واقع شدن است و یا همواره
بوده و هست و خواهد بود خبر می دهد .
مثل آن كه می گوییم : من سال گذشته به مكه رفتم . من سال آینده در (
امتحان ) فوق لیسانس شركت می كنم . من اكنون مریضم . آهن در اثر حرارت
انبساط می یابد .
اما مركب انشائی عبارت است از جمله ای كه از چیزی خبر نمی دهد بلكه
خود ، به وجود آورنده یك معنی است . مثل این كه می گوییم : برو ، بیا ،
حرف نزن ، آیا با من می آیی ؟ . ما با این جمله ها فرمان یعنی امر و نهی و
سؤال انشاء می كنیم و به وجود می آوریم بدون اینكه از چیزی خبر داده باشیم.
مركب تام خبری چون از چیزی حكایت می كند و خبر می دهد ممكن است با
آنچه از آن خبر می دهد مطابقت داشته باشد و ممكن است مطابقت نداشته
باشد . مثلا وقتی می گوییم من سال گذشته به مكه رفتم ، ممكن است واقعا
چنین باشد و من سال گذشته به مكه رفته باشم ، در این صورت این جمله
خبریه ، صادق است ، و ممكن است نرفته باشم و در این صورت این جمله ،
كاذب است .
اما مركب انشائی چون از چیزی حكایت نمی كند و خبر نمی دهد بلكه خود به
وجود آورنده یك معنی است ، چیزی در خارج ندارد كه با آن مطابقت داشته
باشد یا مطابقت نداشته باشد . از اینرو در مركب انشائی صادق بودن یا
كاذب بودن بی معنی است .
قضیه در اصطلاح منطقیین همان " قول مركب تام خبری " است . لهذا در
تعریف قضیه می گویند : " قول یحتمل الصدق والكذب " قولی است كه
احتمال صدق و كذب در آن راه دارد . سر این كه می گوییم احتمال صدق و كذب
در آن راه دارد ، این است كه اولا قولی است مركب نه مفرد ، ثانیا مركب
تام است نه غیر تام ، ثالثا مركب تام خبری است نه انشائی ، زیرا در
قول مفرد ، و همچنین قول مركب غیر تام ، و همچنین قول مركب تام انشائی، احتمال صدق و كذب راه ندارد .
گفتیم كه منطق اولا و بالذات سروكارش با معانی است ، و ثانیا و
بالتبع سروكارش با الفاظ است .
اگر چه آنچه تاكنون گفتیم درباره قول و لفظ بود ، اما منظور اصلی ،
معانی است . هر قضیه لفظیه برابر است با یك قضیه ذهنیه و معقوله ،
یعنی همانطوری كه ما به لفظ " زید ایستاده است " قضیه اطلاق می كنیم ،
به معنی این جمله نیز كه در ذهن ما وجود دارد ، قضیه می گوییم . الفاظ این
جمله را قضیه لفظیه ، و معانی آنها را قضیه معقوله می خوانند .
تا اینجا بحث ما همه مربوط بود به تعریف قضیه . اكنون می پردازیم به
تقسیم قضایا .